زمانی نه چندان دور مردم در سراسر جهان، نگاهی مثبت به سازمان ملل متحد، و نهادهای حقوق بشری داشتند و درباره بحرانهای بین المللی امیدشان به این نهادها بود. این نگاه امروز با اتفاقات روی داده در اوکراین، آرتساخ (قراباغ کوهستانی) و غزه، تغییر کرده و دیگر کسی به کارایی این نهادها امیدی ندارد.
آمریکا و غرب جمعی که امروزه با برپایی نشستهای بینالمللی، سعی در باصطلاح حل این مسائل دارند خود در قبال ایجاد این وضعیت رقتانگیز و فاجعهبار، مسئول اند و نمیتوانند با اتخاذ سیاستهای فرافکنانه، لفاظیهای دروغین و بازی با کلمات، بر مسئولیت مستقیم خود در تحمیل این مصیبت ها بر مردم جهان در برابر نابودی تمام آرمانها و رویاهای مشروع و انسانی آنان در حوزه حقوق بشر و… سرپوش بگذارند.
اینها همه واقعیتهای تلخ و غیرقابل انکاری هستند که در اوکراین تحت حمایت غرب دست جمعی، غزه فلسطین و آرتساخ (قراباغ کوهستانی) جریان دارند و این نهادهای بین المللی کاری در بهبود این شرایط انجام نمی دهند. اما آیا جامعه جهانی، سازمانهای حقوق بشری و فعالان و ناظران حوزه حقوق بشر از آنچه اکنون در اوکراین و غزه جریان دارد و در آرتساخ اتفاق افتاد غافلگیر شدهاند؟
آمریکا و اروپا، در حالی با رژیم های دیکتاتوری، ضد فرهنگ و تمدن بشری، تل آویو، باکو و آنکارا، مدارا کرده و روابط حسنه برقرار می کنند که به خوبی میدانند که سیاست های نسل کشانه آن ها تغییر نکرده و هرگز نیز تغییر نخواهد کرد. آمریکا و اروپا بهتر از هر کشور دیگری ایدئولوژی همزاد پندارانه صهیونیسم و پان تورانیسم را میشناسند و از ضدیت و خصومت ریشهدار آنها علیه تمدن های کهن بشری نظیر تمدن بین النهرین، ایران و ارمنستان، آگاه اند. با اینهمه آمریکا و اروپا، چشمان خود را بر سیاستهای ضد انسانی رژیم صهیونیستی و پانتورانیستی باکو و آنکارا بست و موجب آن فجایع انسانی در عراق، سوریه، آرتساخ و غزه شد. واقعیت های غمانگیزی که هرگز در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل و دیگر نشستهای بینالمللی و گزارشهای حقوق بشری از آن یاد نمیشود.
آمریکا و غرب دست جمعی، از گذشتههای دور تاکنون همواره مدعی دفاع، حفاظت، رعایت و پیشگامی حقوق بشر و دموکراسی در جهان بوده اند. و این ادعاها بخش عمدهای از اظهارات و شعارهای مقامهای سیاست خارجی آنان را تشکیل میدهد. در حالی که واژه حقوق بشر به یک ابزار مهم غرب دست جمعی در سیاست خارجی آنان در تأمین منافع سیاسی و اقتصادی آنان می باشد، تا با استناد به آن، سیاست خارجی تبعیضانه و خصمانه خود را علیه شماری از کشورها توجیه کنند. این ابزار به شکلی قابل توجه از سوی غرب برای توجیه سیاست تحریم علیه کشورهایی که با آن ها همسو نمی باشند مورد استفاده قرار می گیرد و آن کشورها را با اتهام نقض حقوق بشر مواجه کرده و آنان را مورد تحریم قرار میدهد و مهمترین و اصلیترین مصادیقی که میتوانند به خوبی ماهیت و ذات حقوق بشر و دموکراسی غربی را آشکار کند برخورد دوگانه آنان با این موضوعات است.
بعنوان مثال همین غرب، در قبال جنایات باکو و آنکارا در جریان جنگ ۴۴ روزه ۲۰۲۰، در آرتساخ سکوت کرد و چشم خود را بر جنایات دیکتاتور باکو بست، تا راه برای پاک سازی قومی و اخراج کل ارمنیان بومی آرتساخ در سپتامبر ۲۰۲۳، فراهم شود. یا امروز که از رژیم کودک کش صهیونیستی در قبال جنایاتش در غزه حمایت همه جانبه می کند.
آری اقدامات مداخله جویانه غرب تحت تأمین بودجه سازمان ها و نهادهای حقوق بشری در کشورهای مختلف بمانند آنچه امروز در آرتساخ و ارمنستان شاهدیم به بروز فجایع حقوق بشری متعددی منجر شده است که تنها برای رسیدن به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود مورد استفاده قرار می گیرد.
در مورد پاک سازی قومی در آرتساخ و جنایات صورت گرفته از سوی رژیم دیکتاتوری باکو می توان گفت که پیامد سیاست های دوگانه غرب در برخورد با موضوع حقوق بشر و دموکراسی به شکل گسترده ای باعث نقض حق تعیین سرنوشت مردم آرتساخ (قراباغ کوهستانی) به عنوان بند ۲ ماده یک منشور ملل متحد شده است.
امروز نیز بی پاسخ ماندن ادعاهای باکو و آنکارا در خصوص تمامیت ارضی ارمنستان و (کریدور سیونیک) پیشبرد همان منافع اقتصادی غرب است که بدون در نظر گرفتن نقض حقوق بشر از سوی آن کشورهای متخاصم و عدم وضع تحریم ها علیه آنان انجام می شود.
پس باید گفت که سال ۲۰۲۳، سال فروپاشی کامل نظام بین المللی، حقوق بشر و دموکراسی غربی بود. و کشورها باید فکری به حال این نهادهای به گل نشسته بکنند.