ایرانسیاسی

نسل‌کشی مستمر و جایگاه منظومه ملل متحد

اسماعیل بقایی؛ رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و سخنگوی وزارت امور خارجه

برای من و بسیاری از دانش‌آموختگان حقوق و روابط بین‌الملل که مبنا و مناط شناخت و ارزیابی‌مان از تحولات و رخدادهای بین‌المللی مفاهیمی چون اصول و اهداف مندرج در منشور ملل متحد، هنجارها و قواعد حقوق بین‌الملل، قواعد آمره حقوق بین‌الملل، اصل منع توسل به زور یا تهدید به استفاده از زور و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورهاست، این روزها، روزهایی پر از ابهام و تناقض فلسفی – بوده است.

به واقع هر آنچه که باارزش‌ترین لحظه‌های زندگی‌مان را صرف یادگیری و تفسیر و تأویلش کرده‌ایم، در این یک‌سال در معرض آزمایشی سخت قرار گرفت. در یک سالگی شروع دور جدید نسل‌کشی در فلسطین اشغالی و همزمان شدن با مناسبت سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد، فرصت مغتنمی است برای تأملی صادقانه در کارکرد این سازمان و هنجارها و نهادهای برآمده از آن.

چه کسی فکر می‌کرد که در قرن بیست و یکم، ۷۹ سال پس از تأسیس سازمان ملل متحد، موجودیتی که از قضا خود از اولین تولیدات – البته نامیمون و بدسگال – همین سازمان است، چنین بی‌پروا به همه اصول و اهداف آن دهن‌کجی کند، سند تأسیس آن را به نشانه بی‌حرمتی پاره کند، دبیرکل آن را عنصر نامطلوب بنامد و به او توهین کند، همچنین۲۳۰ نفر از کارکنان آن را ظرف یک‌سال بکشد و از جایگاه مجمع عمومی آن برای رجزخوانی و تهدید و ارعاب دیگران استفاده نماید!؟ چه کسی تصور می‌کرد در شرایطی که بیش از دو دهه از تأسیس دیوان بین‌المللی کیفری گذشته است – دیوانی که قرار بود خط پایانی بر بی‌کیفری بکشد و مانع از ارتکاب جنایات بین‌المللی شود – و در شرایطی که همگان به وجود دیوان کیفری و جرم‌انگاری چهار جنایت شنیع بین‌المللی به عنوان تضمینی برای جلوگیری از تکرار آنها در قرن بیست و یکم دل بسته بودند، هولناک‌ترین جنایت یعنی نسل‌کشی در مقابل چشمان حیرت‌زده ما به امری عادی تبدیل شود و متأسفانه تا به امروز استمرار یابد.

انفجار دستگاه‌های پیام‌رسان (پی‌جو) همه را به هول واداشت که انسان در سبعیت و اهرمن‌خویی چه بی‌حد و مرز و بی‌رحم می‌تواند باشد. تبدیل یک فناوری ارتباط انسان با انسان به وسیله و دامی برای کشتن، به همان اندازه که توطئه‌ای شوم، غیراخلاقی و غیر قابل دفاع بود، بدعتی بس خطرناک در قاموس جنگ و دشمنی به‌شمار می‌آید. چه نازدانه‌های معصومی که به قصد خوش‌رقصی کودکانه برای پدرانشان با صدای بیپ دستگاه، بی‌صبرانه آن را برداشتند تا به سودای دریافت بوسه‌ای از بابا، آن را به پدر بدهند، اما با انفجار شیطانی و نفرت‌انگیز «پی‌جو»، چیزی جز سوز و اشک و آه، چشمانی از حدقه درآمده و دستان کوچک قطع شده نصیبشان نشد.

در سالی که گذشت دریافتیم که قساوت وقتی با خودشیفتگی نژادپرستانه و خودبرترپنداری ایدئولوژیک همراه شود، عطشی سیری‌ناپذیر در کشتن و سوزاندن و نابود کردن تولید می‌کند و استعداد غریبی در توجیه شقاوت می‌آفریند. عمق فاجعه انسانی، گستردگی و استمرار تجاوز، میزان سبعیت و کشتار و حجم عظیم تخریب‌های انجام شده طی یک سال اخیر در غزه و اکنون در لبنان، نه تنها مرزهای درنده‌خویی آدمیزاد را به سطحی بی‌سابقه در تاریخ قساوت نوع بشر وسعت داد و مظاهر جدیدی از خلاقیت و ابتکار اهریمنی انسان برای کشتن همنوع را به معرض نمایش گذاشت، بلکه همزمان یک تحول معنایی را سبب شد و صورت جدید و عریانی برای آن مفهوم گفتمانی آفرید که تاکنون با قلب واقعیت به عنوان تمدن انسانی (یا بهتر بگویم تمدن غربی) به ذهن و فکر ملت‌های جهان قالب کرده بودند. تمدنی که بیش از پیش آشکار شد به غایت مزوّر، سودمحور و منفعت‌جو، نژادپرست و خود برتربین، توجیه‌گر ظلم، گریزان از انصاف و عدالت، خاضع در برابر قدرت و خشن در برابر مظلوم است.

در این یک سال، صداقت مدعیان حقوق بشر در امریکای شمالی و اروپای غربی بیش از هر زمان دیگری در هشت دهه گذشته زیر سؤال رفت و اصیل بودن نگاه ابزاری آنها به حقوق بشر بیش از پیش آشکار شد. بیانیه یورگن هابرماس، فیلسوف شهیر آلمانی که دیرزمانی به عنوان فیلسوف اخلاق و صلح و مدارا شناخته می‌شد، در حمایت صریح از نسل‌کشی اسرائیل، تردیدی در این زمینه باقی نگذاشت. اگرچه صدور چنین بیانیه‌ای از سوی هابرماس برای بسیاری غیرمنتظره بود اما موضع وی نشانه روشنی از وحدت نگاه فلسفی و سیاسی غرب در مورد «انسان غیرغربی» و ماهیت نژادپرستانه و قوم‌گرای فلسفه و سیاست در غرب بود. به عبارت دیگر بیانیه هابرماس، در عین اینکه تجلی انحطاط اخلاقی غرب است، کاملاً هم‌راستا و توجیه‌کننده سیاست‌های دولت آلمان برای حمایت از اسرائیل و مشارکت عملی (تسلیحاتی و مالی و سیاسی) در کشتار فلسطینیان است. در این یک سال «جهان از خواب فلسفه قومی اروپایی بیدار شده است. امروز، ما این رهایی را مدیون رنج مردمانی هستیم که در فلسطین رنج می‌کشند. فلسطینیان، با قهرمانی‌ها و فداکاری‌هایشان، بربریتِ موجود در بنیان تمدن غرب را آشکار کرده‌اند.» اما نسل‌کشی مستمر در غزه و تجاوز به لبنان و سایر کشورهای منطقه چه بر سر سازمان ملل متحد، اهداف و آمال آن و نهادهای برآمده از آن آورده است؟

در یک سال گذشته، اعتبار کل منظومه ملل متحد، ساختار و نهاد، نظام‌ها، قواعد و هنجارهای برآمده از آن به نحوی بی‌سابقه زیر سؤال رفت. کارکرد و جایگاه نهاد سازمان ملل به عنوان یک سازمان مبتنی بر مجموعه‌ای از اصول و اهداف متعالی برای احیای مدنیت از دست رفته ناشی از دو جنگ جهانی که هیچ کدام خاستگاهی بجز غرب نداشتند و نظام حقوقی بین‌المللی برآمده از منشور ملل متحد دچار فرسایشی بی‌سابقه شد. این امر کلیت و کارکرد منظومه حقوقی بین‌المللی و نهادهای پساجنگ جهانی را با سؤالی بزرگ مواجه کرده است.

در این یک ‌سال، اصول و اهداف منشور ملل متحد، اصل منع تهدید یا توسل به زور، اصل حمایت از حقوق بشر و همه هنجارها و مبانی برآمده از این اصول و اهداف، توسط یک عضو سازمان ملل متحد به سُخره گرفته شد و بازیگران با نفوذ نیز فقط در نقش تماشاچی یا حتی تأییدکننده ظاهر شدند.

نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی تصمیم خود برای توسل به زور، نسل‌کشی فلسطینیان و تجاوز به لبنان را با وقاحتی بی‌مانند در صحن مجمع عمومی سازمان ملل جار زد، دولت‌های منطقه را تهدید به توسل به زور کرد و از مقر سازمان ملل فرمان حمله و ترور صادر نمود. سفیر رژیم صهیونیستی به دبیرکل سازمان ملل اهانت و منشور ملل متحد را به نشانه بی‌حرمتی به سازمان ملل پاره پاره کرد، وزیر خارجه رژیم، شخص دبیرکل سازمان ملل را عنصر نامطلوب توصیف کرد، و البته نظامیان رژیم نیز به مأموریت خود در تحقیر و تخفیف سازمان ملل متحد عمل کرده و بیش از ۲۳۰ کارمند سازمان ملل را ظرف یک ‌سال کشتند. آخرین اقدام در زنجیره اقدامات رژیم اشغالگر برای محو فلسطینیان از سرزمین آبا و اجدادی، مصوبه کنست رژیم اسرائیل مبنی بر منع کامل فعالیت آژانس امدادرسانی و کاریابی سازمان ملل (آنروا) در فلسطین اشغالی بود که به منزله محروم ساختن مردم فلسطین از تنها امکان موجود برای برخورداری از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی است.

زمانی تحقق اصول مندرج در منشور ملل متحد به عنوان اهدافی عالیه مد نظر بودند. اکنون بعد از یک سال نقض فاحش و مستمر این اصول، بدون اینکه کوچکترین تبعاتی برای رژیم اشغالگر داشته باشد، آنها چیزی جز مجموعه‌ای از آرزوهای دست نیافتنی به نظر نمی‌رسند.

نظام حقوق بشردوستانه بین‌المللی و حقوق بشر اولین قربانیان نسل‌کشی و قساوت یک سال اخیر بودند. در این یک سال با ذبح کودکان و زنان در غزه، کشتار گسترده خبرنگاران، حمله عامدانه به بیمارستان‌ها و مراکز امدادی، انهدام مساجد و کلیساها و مراکز تاریخی، تخریب زیرساخت‌های غیرنظامی و… که همگی طبق حقوق بین‌الملل از مصونیت کامل برخوردارند، ضربه‌ای مهلک بر پیکره حقوق بین‌الملل بشردوستانه وارد شد و آن را به اغما برد. با مرگ هر کودک در غزه، ستون‌های رفیع و محکم حقوق ناظر بر نحوه رفتار در مخاصمات مسلحانه ترک برداشت و با فرود آمدن هر موشک و بمبی بر یک بیمارستان و مرکز امدادی بخشی از سقف حقوق بشردوستانه فرو ریخت.

نسل‌کشی در غزه شدیدترین نماد و تجلی نقض فاحش و نظام‌مند حقوق بشر است. حق حیات به عنوان اساسی‌ترین حق بشری در این یک سال به هیچ انگاشته شد و مردم فلسطین به دردناک‌ترین شیوه‌های ممکن، در معرض کشتار و نسل‌کشی قرار گرفتند. غزه عرصه نقض فاحش و هولناک همه هنجارهای حقوق بشری و حقوق بشردوستانه به طور همزمان بوده است. هر کس توانست از بمباران‌ها و گلوله‌باران‌ها جان سالم به در برد، با وضعیت وحشتناک‌تر ناشی از محاصره کامل غذایی و دارویی و بهداشتی مواجه شد. تعداد زیاد کودکان و زنان و مردانی که به دلیل گرسنگی و بیماری و نبود داروهای اولیه جان داده‌اند، مؤید این واقعیت تلخ است. طرفه اینکه در این ۱۳ ماه به دلیل بی‌عملی و یا کارشکنی دولت‌های مدعی حقوق بشر در غرب، شورای حقوق بشر حتی از برگزاری یک نشست ویژه برای بحث در مورد وضعیت حقوق بشر در غزه ناکام ماند!

نسل‌کشی در غزه، برای اعتبار و جایگاه دیوان بین‌المللی داگستری، به‌عنوان رکن قضایی سازمان ملل متحد نیز تبعات جدی داشته است. رژیم اسرائیل با بی‌پروایی تمام و با اطمینان از حمایت امریکا، شش دستور موقت دیوان بین‌المللی دادگستری مبنی بر جلوگیری از نسل‌کشی و فراهم‌کردن امکان دسترسی مردم غزه به کمک‌های بشردوستانه مورد نیاز را نادیده گرفته است. البته همزمان این سؤال بزرگ و تأسف‌بار مطرح است که چگونه دیوان بین‌المللی دادگستری به رغم وجود شواهد و دلایل کافی مبنی بر وقوع نسل‌کشی در غزه، حکم به توقف عملیات نظامی رژیم نداد و در عوض صرفاً با بیانی نرم خواستار آن شد که نظامیان اسرائیل مرتکب نسل‌کشی نشوند!؟

در یک ‌سال اخیر، به موازات نقض‌های فاحش و بی‌سابقه حقوق بشردوستانه که به‌عنوان جنایت جنگی تلقی می‌شوند، مصادیق متعددی از جنایت علیه بشریت و جنایت نسل‌کشی به صورت مستمر و ادامه‌دار رخ داده است. هر سه طیف از این جنایات به علاوه جنایت «تجاوز» در اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری جرم انگاری شده و علیرغم عدم عضویت رژیم صهیونیستی در دیوان، سازکارلازم، اعم از ارجاع پرونده توسط شورای امنیت و یا ورود دادستان دیوان، برای تعقیب و محاکمه سران رژیم وجود دارد. به علاوه تشکیلات خودگردان فلسطین از ژانویه ۲۰۱۵ با ثبت اعلامیه‌ای نزد دیوان وفق ماده (۳)۱۲ اساسنامه، صلاحیت دیوان در مورد جنایات ارتکابی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین را پذیرفته است.

در حالی که دادستان دیوان در ماه مه‌۲۰۲۴ اقدام به درخواست صدور حکم جلب برای نتانیاهو و گالانت به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت نموده، اما از آن زمان تاکنون نه تنها هیچ پیشرفت عملی برای تعقیب کیفری مرتکبین آنها حاصل نشده بلکه دادستان و قضات دیوان به طور وقیحانه و به اشکال مختلف از سوی اسرائیل و امریکا مورد تهدید و ارعاب قرار گرفته‌اند. بایدن رئیس ‌جمهور امریکا شخصاً با عباراتی تند به اقدام دادستان دیوان حمله کرد و شخص دادستان نیز در معرض تحرکات ایذایی اسرائیل و پرونده‌سازی موساد علیه خود و خانواده‌اش بوده است. در آخرین تحول، کریم‌خان متهم به سوء‌استفاده جنسی از یک کارمند زن شده در حالی که گفته می‌شود این یک طراحی کثیف از سوی موساد برای فشار بر کریم‌خان و دیوان بین‌المللی کیفری است. همزمان جولیا موتوک، رئیس رومانیایی شعبه مقدماتی دیوان که مسئول بررسی کیفرخواست جلب نتانیاهو و گالانت بود نیز از این مسئولیت کناره‌گیری کرده است.

با این وصف، ابهام‌ها در مورد توان و یا اراده دیوان بین‌المللی کیفری و اعضای آن جهت مقاومت در مقابل فشارهای نامشروع اسرائیل و متحدان غربی آن و حرکت جدی و مورد انتظار از سوی اکثریت جامعه بین‌المللی به سمت صیانت از اعتبار و احترام حقوق بین‌الملل و محاکمه و مجازات سران رژیم اسرائیل تشدید شده است.

در این یک ‌سال، جایگاه بی‌بدیل و رسالت انسان‌دوستانه کمیته بین‌المللی صلیب سرخ نیز با استناد به اصل «بی‌طرفی» که در نظر بسیاری نوعی «بی‌تفاوتی» غیرقابل توجیه در برابر نسل‌کشی آشکار فلسطینیان تلقی می‌شود، مخدوش شد. علاوه بر این بی‌عملی محسوس، صلیب سرخ جهانی در پاسخگویی به درخواست‌های مکرر طرف‌های فلسطینی برای کمک، قصور مشهود داشته است. تفاوت آشکار در موضع‌گیری‌ها، از جمله با استفاده از تعابیر و واژه‌هایی که شائبه جانبداری صلیب سرخ جهانی از اسرائیل ایجاد می‌کند، موجب نگرانی‌های جدی مبنی بر احتمال تأثیرپذیری این سازمان از نگاه سیاسی-فلسفی دولت‌های غربی در رابطه با موضوع فلسطین شده است. سمن‌های حامی حقوق فلسطینیان معتقدند که صلیب سرخ جهانی از همان ابتدای امر دچار نوعی جانبداری یا دست‌کم «همدردی» غیرمتوازن به نفع اسرائیل بوده است. برای مثال در بیانیه‌های صلیب سرخ جهانی بارها اقدام حماس در حمله به اسرائیل محکوم و صراحتاً با مخاطب قراردادن حماس درخواست آزادی «گروگان‌ها» مطرح شده است.

این در حالی است که این سازمان با وسواس تمام از مخاطب قراردادن مستقیم اسرائیل خودداری کرده و از افعال مجهول برای اشاره به اقدامات و جنایات اسرائیل استفاده کرده و همزمان از عبارت «بازداشت‌شدگان» برای اشاره به هزاران فلسطینی که اغلب بدون هیچ تفهیم اتهام یا محاکمه‌ای دستگیر و برای فشار و باجگیری از خانواده‌هایشان در زندان‌های مخوف تحت بدترین شرایط قرار دارند، استفاده می‌کند. در بیانیه‌های صلیب سرخ جهانی همچنین مرتباً از «همه طرف‌ها» برای پایان‌دادن به درگیری یا رعایت قواعد حقوق بشردوستانه بین‌المللی استفاده می‌شود. این در حالی است که هیچ تناسبی بین ماهیت و توان کشتار رژیم صهیونیستی به‌عنوان طرف اشغالگر از یکسو، با ماهیت مقاومت و توان طرف فلسطینی به‌عنوان ملت تحت اشغال، از سوی دیگر و یا حتی حماس که از ابتدایی‌ترین امکانات برای دفاع از خود استفاده می‌کند، وجود ندارد. در این وضعیت، «برابر تلقی کردن» یا القای برابر بودن دو طرف، پوششی حقوقی برای توجیه جنایات شدید ارتکابی از سوی رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن فراهم کرده که به نوعی تکمیل‌کننده تبلیغات رسانه‌ای علیه مردم فلسطین و گروه‌های مقاومت است.

در اینجا لازم است از دو نهاد بین‌المللی دیگر که انتظار می‌رفت نقشی بسیج‌کننده برای توقف نسل‌کشی ایفا کنند، نام ببرم: سازمان جهانی بهداشت و کمیساریای عالی پناهندگان. واکنش سازمان جهانی بهداشت به عنوان متولی موضوع سلامت و بهداشت و درمان در سطح بین‌المللی به حملات متعدد و مستمر اسرائیل به بیمارستان‌ها و مراکز امدادی-‌درمانی و کادر پزشکی و درمانی و کشتار بی‌رحمانه بیماران و مجروحان داخل بیمارستان‌ها ناچیز و بی‌اثر بوده است. واکنش این سازمان به انهدام بیمارستان المعمدانی در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۴۰۲ که منجر به قتل‌عام بیش از ۵۰۰ بیمار و کادر درمان شد، مشتی نمونه خروار است؛ سازمان جهانی بهداشت صرفاً به محکومیت این حمله اکتفا کرد بدون اینکه هیچ اشاره‌ای به نام حمله‌کننده و مسبب این جنایت جنگی، یعنی اسرائیل کند یا خواستار توقف حملات آن شود. کمیساریای عالی آوارگان سازمان ملل هم عملکرد مشابهی داشته است. در حالی که اسرائیل رسماً سیاست کوچاندن اجباری مردم غزه را دنبال می‌کند، این کمیساریا ضمن محکوم کردن حماس، از جامعه بین‌الملل انتقاد می‌کند که چرا مقابل بی‌جاشدگی اسرائیلی‌ها سکوت اختیار کرده است.

نتیجه اینکه، تکرار و استمرار توحش و بربریت در فلسطین اشغالی و لبنان، بسیاری را دچار کرختی و بی‌حسی کرده است. وجدان بشری که مهم‌ترین مانع برابر گسترش شر و شرارت است، تحت‌تأثیر امواج «توجیه‌گرانه» حامیان غربی اسرائیل در معرض خودفریبی و انکار شدت جنایت قرار گرفته است. اکنون خطر ابتذال شر و عادی شدن جنایت بیش از هر زمانی گریبان تمدن انسانی را گرفته است. ادوارد هرمن در توضیح «ابتذال شر»، از «طبیعی جلوه دادن نااندیشیدنی‌ها» و «انجام کارهای هولناک» به روشی منظم و سازمان‌یافته مبتنی بر عادی‌سازی صحبت می‌کند. این همان روندی است که طی آن اعمال زشت، تحقیرآمیز، جنایت‌بار و غیرقابل بیان به یک کار عادی تبدیل می‌شوند و به مثابه امری معمول و واقعیتی که هست، پذیرفته می‌شوند.
چه باید کرد؟

اگر بپذیریم که فقط کشورهای قدرتمند، سلطه‌طلب و زورگو با سوابق استعماری و مداخله‌جویی، از بی‌قانونی و هرج و مرج در سطح جهانی سود می‌برند، وجود سازمان ملل و اصول و اهداف آن را باید ارج گذاشت و برای حراست از آن همت کرد.

ایران به عنوان یکی از ۵۱ کشور بنیانگذار ملل متحد، همواره به اصول و اهداف آن باور داشته و به آنها پایبند بوده‌ است. به‌رغم همه نامهربانی‌ها و جفاهایی که از ناحیه این سازمان تحت‌تأثیر سوء‌استفاده اعضای قدرتمند آن بر ما رفته است، هیچ‌گاه پنجه به چهره سازمان ملل متحد نکشیده‌ایم. ما با وجود اینکه تحت شدیدترین تحریم‌های شورای امنیت قرار داشتیم، هیچ‌گاه منشور سازمان ملل متحد را پاره نکردیم، نیروهای صلح‌بان را نکشتیم، دبیرکل سازمان ملل متحد را تحقیر و عنصر نامطلوب اعلام نکرده و به نهادها و سازمان‌های وابسته و تخصصی ملل متحد بی‌حرمتی نکردیم. البته از ملت ایران به عنوان مردمانی صاحب تمدن، فرهیخته، نجیب، آینده‌نگر، مسئولیت‌شناس و صبور، جز این انتظار نمی‌رود.

جهان نیازمند ائتلافی برای توقف شرارت، قانون‌شکنی و کشتار اسرائیل است. در وضعیت کنونی، همگان باید سازمان ملل متحد و اصول و اهداف انسانی آن را پاس داشته و از نقض آنها بیمناک باشند. شرارت‌ها و جنایات شدید و ضدبشری اسرائیل نباید موجب «ابتذال شر» و «عادی‌انگاری شرارت» و باعث تردید نسبت به اصول انسانی و اخلاقی شود. باید با دقت، موارد نقض منشور سازمان ملل متحد و حقوق بین‌الملل را برای جامعه جهانی مشخص و کراهت و زشتی اعمال و افعال رژیم صهیونیستی، حامیان و توجیه‌گران آن را برای افکار عمومی تبیین کرد. نباید اجازه داد جنایت و شر عادی‌ و بدتر آنکه تبدیل به قاعده شود. اقدامات و عملکردهای خلاف اصول منشور، حقوق بشر و حقوق بشردوستانه را نباید در شناسایی قواعد و هنجارهای بین‌المللی به حساب آورد. باید از دستاوردهای تمدنی بشر در حوزه حقوق بین‌الملل بشر و بشردوستانه پاسداری کرد.

دولت‌ها و دیگر بازیگران معتقد به حقوق بین‌الملل و نهادهای بین‌المللی، می‌بایست برای اجرای دستورهای موقت دیوان بین‌المللی دادگستری و توقف نسل‌کشی فلسطینیان، کارزار مشترکی در سطح سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای به راه اندازند و از تصمیم دادستان دیوان بین‌المللی کیفری برای بازداشت و محاکمه سران رژیم اسرائیل به اتهام ارتکاب جنایات موضوع دیوان بین‌المللی کیفری حمایت کنند. همزمان باید از نهادهای بین‌المللی مثل صلیب سرخ جهانی، سازمان بهداشت جهانی، کمیساریای عالی پناهندگان، یونسکو و… مطالبه‌گری کرده و تلاش داشت تا آنها را از بی‌تفاوتی و بی‌عملی برابر جنایات اسرائیل خارج کرد. باید به آنها تفهیم شود که سکوت برابر نسل‌کشی غزه با تفسیری محافظه‌کارانه از مفهوم بی‌طرفی، امری اخلاقی نیست. در شرایطی که شرارت در حال سرایت به همه جاست، بی‌طرفی، خود بی‌تفاوتی و بی‌تفاوتی، شراکت در شر است.

مخلص کلام اینکه تک‌تک انسان‌ها برای مواجهه با روندی که انسانیت و کرامت انسانی را نشانه گرفته است، مسئولیت دارند.

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه‌ای هزاری، تو چراغ خود برافروز

* بخش عمده این یادداشت برگرفته از سخنان سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست «انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد» (خانه اندیشمندان علوم انسانی، ۳ آبان‌ماه ۱۴۰۳، ۲۴ اکتبر ۲۰۲۴) به مناسبت هفتادونهمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا